- لغت شناس
- آنکه لغت بشناسد، آنکه لغات یک زبان و معانی آن ها را بداند
معنی لغت شناس - جستجوی لغت در جدول جو
- لغت شناس
- زبان دان، لغت دان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
واژه شناسی زبانشناسی علم لغت علم اللغه فقه اللغه، زبان دانی
لال شناس گوهر شناس (صفت جواهر شناس گوهری جواهری
گاه شناس جاور شناس اوام دان کسی که زمان و موقع هر کاری را می شناسد موقع شناس موقع ناشناس وقت ناشناس: (بسمع خواجه رسان ای ندیم وقت شناس بخلوتی که در اواجنبی صبا باشد) (حافظ)، عالم بعلم ساعات وفصول وازمنه، منجم ستاره شناس، کسی که دم را غنیمت داند ابن الوقت: (بیا که وقت شناسان دو کون بفروشند بیک پیاله می صاف و صحبت صنمی) (حافظ)
((~. ش))
فرهنگ فارسی معین
موقع شناس، مقابل وقت ناشناس، عالم به علم ساعات و فصول و ازمنه، منجم، ستاره شناس، کسی که دم را غنیمت داند، ابن وقت